گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
تفسیر خسروی
جلد پنجم
سورة النحل



اشاره
بنا بقول حسن و قتاده چهل آیه از اوّل آن مکیّه و باقی از آیه [وَ الَّذِینَ هاجَرُوا فِی اللّهِ مِن بَعدِ ما ظُلِمُوا] تا آخر سوره مدنیّه
است و بقول إبن عباس و عطا و شعبی تمام آن مکیّه است سواي سه آیه [وَ إِن عاقَبتُم فَعاقِبُوا] تا آخر سوره بین مکّه و مدینه در
انصراف رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله از احد نازل گردیده است و در یکی از روایات از إبن عباس بعض آن مکّی و بعض
آن مدنی است از اوّل سوره تا [وَ لَهُم عَذابٌ أَلِیمٌ] یکی است و از [لا تَشتَرُوا بِعَهدِ اللّهِ ثَمَناً قَلِیلًا تا بِأَحسَنِ ما کانُوا یَعمَلُونَ]
624 عدد آیات آن بلا - 585 -قرآن- 591 - 520 -قرآن- 539 - 269 -قرآن- 492 - 135 -قرآن- 239 - مدنی است. -قرآن- 75
37- اختلاف یکصد و بیست و هشت آیه است. بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحِیمِ -قرآن- 1
[ [سوره النحل [ 16 ]: آیات 1 تا 2
اشاره
37 أَتی أَمرُ اللّهِ فَلا تَستَعجِلُوهُ سُبحانَهُ وَ تَعالی عَمّا یُشرِکُونَ [ 1] یُنَزِّلُ المَلائِکَ ۀَ بِالرُّوحِ مِن - بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحِیمِ -قرآن- 1
الاستعجال « فَلا تَستَعجِلُوهُ » 229 [ صفحه 150 ] که - أَمرِهِ عَلی مَن یَشاءُ مِن عِبادِهِ أَن أَنذِرُوا أَنَّهُ لا إِلهَ إِلاّ أَنَا فَاتَّقُونِ [ 2] -قرآن- 1
قیل إنّ التسبیح یأتی فی اللّغۀ علی أربع اقسام الأوّل التنزیه کقوله سبحان الّذي أسري. - « سُبحانَهُ » طلب الشیء قبل حینه که
77 و الثّانی بمعنی الاستثناء کقوله لو لا تسبّحون اي تستثنون بقولکم إن شاء اللّه و الثالث بمعنی الصّلاة - 26 -قرآن- 61 - قرآن- 1
اي بالوحی أو « بالرّوح » کقوله فلولا أنّه کان من المسبّحین و الرّابع بمعنی النور کما جاء فی الحدیث فلولا سبحۀ وجهه اي نوره
الرّوح حیاة النّفوس بالإرشاد و الرّوح » : القرآن فانّه یقوم فی المجتمع مقام الروح فی الجسد- و الرّوح یأتی علی عشرة اقسام
الرّحمۀ کما ورد فی القرائۀ فروح و ریحان و الروح النبوّة کقوله یلقی الروح من امره علی من یشاء من عباده و الرّوح عیسی
روح اللّه لأنّه خلق من غیر بشر و من غیر فحل. و الرّوح جبرئیل و الروح النفخ یقال احییت النّار بروحی اي بنفخی و الرّوح
الوحی فی قوله و کذلک أوحینا إلیک روحا من أمرنا و الرّوح روح الإنسان و قال إبن عباس فی الانسان روح و نفس فالنفس
هی الّتی یکون فیها التمیز و الکلام و الروح هو الّذي یکون به الغطیط و النّفس فاذا نام العبد خرجت نفسه و بقی روحه و اذا
اي بان أنذروا -قرآن- « أَن أَنذِرُوا » مات خرجت نفسه و روحه و الرّوح ملک فی السّماء من اعظم خلق اللّه و الرّوح القرآن
-1 امر خدا یعنی عذاب خداوندي یا روز قیامت آمد و نزدیک شد بنابرین [اي مشرکین و مکذّبین بروز قیامت و 465-449
استهزاءکنندگان بوقوع عذاب خدائی] در آمدن آن عجله و شتاب نکنید [زیرا هر یک از آنها در وقت و موقعی که حکمت او
اقتضا کند فرامیرسد]. او منزّه و مبرّي است و بلند مرتبه و بالاتر است از اینکه براي او شریکی باشد و بیزار است از آنچه اینکه
کافران براي او شریک قرار میدهند [که میگویند اگر عذابی بیاید بتهاي ما شفاعت خواهند کرد، پس اینکه عذابی که وعده
2- فرشتگان بامر خداوند با روح یعنی با وحی [که روحدهنده و زنده کننده [ میدهید کجاست و چرا نمیآید!]. [ صفحه 151
تمام نفوس و حیاة همه قلوب است] بر هر کس از بندگانش [که شایستگی نبوّت و سفارت بین او و خلقش را دارا باشد] و او
بخواهد و مشیّتش تعلّق بگیرد نازل میشوند تا اینکه [بوسیله روح یعنی وحی] أهل کفر و معصیت را بترسانند و اعلام کنند به
اینکه که جز من معبود و قابل پرستشی نیست لذا از من بپرهیزید و از مخالفت من خود را نگاهدارید: قهّار بیمنازع و غفّار
بیملال || دیّان بیمعادل و سلطان بیسپاه با غیر او اضافت شاهی بود چنانک || بر یک دو چوب پاره ز شطرنج نام شاه
[ [سوره النحل [ 16 ]: آیات 3 تا 7
اشاره
تَّعالی عَمّا یُشرِکُونَ [ 3] خَلَقَ الإِنسانَ مِن نُطفَۀٍ فَإِذا هُوَ خَصِیمٌ مُبِینٌ [ 4] وَ الَأنعامَ خَلَقَها لَکُم فِیها
ِ
خَلَقَ السَّماواتِ وَ الَأرضَ بِالحَق
دِفءٌ وَ مَنافِعُ وَ مِنها تَأکُلُونَ [ 5] وَ لَکُم فِیها جَمالٌ حِینَ تُرِیحُونَ وَ حِینَ تَسرَحُونَ [ 6] وَ تَحمِلُ أَثقالَکُم إِلی بَلَدٍ لَم تَکُونُوا بالِغِیهِ
اصل النطفۀ الماء القلیل و المراد بها هنا ماء الرّجل « مِن نُطفَۀٍ » 418- اّلأَنفُسِ إِنَّ رَبَّکُ م لَرَؤُفٌ رَحِیمٌ [ 7] -قرآن- 1
ِ
إِلاّ بِشِق
حِینَ » اي زینۀ « جَمالٌ » ما یدفأ به فیقی البرد « دِفءٌ » هی الابل و الغنم و البقر جمع نعم « وَ الَأنعامَ » اي مخاصم مجادل « خَصِ یمٌ »
-198- 162 -قرآن- 189 - 115 -قرآن- 154 - 81 -قرآن- 100 - 15 -قرآن- 71 - اي حین تردّونها من مراعیها -قرآن- 1 « تُرِیحُونَ
اي حین تخرجونها « وَ حِینَ تَسرَحُونَ » 228 [ صفحه 152 ] إلی مراحیها بالعشی. أراح ماشیته اذا ردّها ماء إلی مأواها - قرآن- 208
3- آسمانها و زمین را بیافرید و 157- 88 -قرآن- 130 - اي إلّا بکلفۀ و مشقۀ. -قرآن- 65 « اّلَأنفُسِ
ِ
إِلّا بِشِق » بالغداة إلی المراعی
از عدم بوجود آورد بحقّ یعنی بحکمت و مصلحت نه بباطل و عبث [تا دلیل بر معرفت او باشد و با نظر در آنها علم بکمال
قدرت و حکمت او حاصل آید]. برتر و بزرگتر است خداي تعالی از اینکه براي او شریکی باشد [و از شرکتی که مشرکین
براي او قرار میدهند]. 4- آدمیزاد را از نطفه یعنی آب نرینه [یعنی آب منی که جمادي است بیشکل و فهم] بوجود آورد [و
بآن صورتی داد و از حالی بحالی مبدّل ساخت تا انسانی شد] پس آنگاه در مقام خصومت و مجادله با خالق خود بر آمد و
ضمیر خود را آشکار ساخت [و اینک دشمن آشکاري براي آفریننده خود شده و مناظره میکند و میخواهد که سخن خود را
بحجّت ظاهر و ثابت سازد]. 5- و انعام [یعنی شتر و گاو و گوسفند و بز که اجناس أربعه و ازواج ثمانیه باعتبار نر و مادّه از هر
یک نامیده میشوند] براي شما [یعنی براي منافع و مصالح شما اي بنی آدم] بیافرید و در وجود و خلقت آنها براي شما وسیله
حفظ از گرما و سرماست [یعنی از پوست و پشم و کرك و موي آنها لباس و پوشاك و لحاف و فرش تهیه مینمائید] و منافع
دیگري [از قبیل زاد و ولد و سواري و زراعت و اجرت و بها] عاید شما میگردد و از گوشت آنها میخورید. 6- و علاوه بر
منافعی که گفته شد در آنها جمال و زینت و حسن نظر و خوش آمدي براي شماست در هنگامی که آنها از چرا برمیگردند و
بآغل و اصطبل خود در شبانگاه میروند و هنگامی که صبحگاهان از آرامگاه خود بیرون [ صفحه 153 ] آمده و بچرا میروند.
-7 و اینکه چهارپایان بارها و لوازم سفر شما را بشهر [دوري که] عازم آن میشوید حمل میکنند که اگر وجود آنها نبود بآن
شهر با آن بارها نمیرسیدید مگر بمشقّت و کلفتی که بخویشتن وارد مینمودید [ یا نصف قوّت و توانائی خود را از دست
میدادید اگر شقّ را بمعنی شطر و نصف معنی کنیم] بدانید که پروردگار شما بسیار با رأفت و مهربان است [و لذا بآفریدن
اینکه أنعام بشما إنعام فرموده است].
[ [سوره النحل [ 16 ]: آیات 8 تا 13
اشاره
وَ الخَیلَ وَ البِغالَ وَ الحَمِیرَ لِتَرکَبُوها وَ زِینَۀً وَ یَخلُقُ ما لا تَعلَمُونَ [ 8] وَ عَلَی اللّهِ قَصدُ السَّبِیلِ وَ مِنها جائِرٌ وَ لَو شاءَ لَهَداکُم
أَجمَعِینَ [ 9] هُوَ الَّذِي أَنزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً لَکُم مِنهُ شَرابٌ وَ مِنهُ شَجَرٌ فِیهِ تُسِیمُونَ [ 10 ] یُنبِتُ لَکُم بِهِ الزَّرعَ وَ الزَّیتُونَ وَ النَّخِیلَ وَ
اّلثَّمَراتِ إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیَۀً لِقَومٍ یَتَفَکَّرُونَ [ 11 ] وَ سَخَّرَ لَکُ مُ اللَّیلَ وَ النَّهارَ وَ الشَّمسَ وَ القَمَرَ وَ النُّجُومُ
ِ
الَأعنابَ وَ مِن کُل
615 وَ ما ذَرَأَ لَکُم فِی الأَرضِ مُختَلِفاً أَلوانُهُ إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیَۀً - مُسَخَّراتٌ بِأَمرِهِ إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیاتٍ لِقَومٍ یَعقِلُونَ [ 12 ] -قرآن- 1
جمع بغل و هو « البِغالَ » اسم جنس للفرس لا واحد له من لفظه « الخَیلَ » [ 111 [ صفحه 154 - لِقَومٍ یَذَّکَّرُونَ [ 13 ] -قرآن- 1
اي و علیه السّبیل القصد « وَ عَلَی اللّهِ قَصدُ السَّبِیلِ » اي و تزیّنوا بها زینۀ « وَ زِینَۀً » جمع حمار « الحَمِیرَ » مرکّب من الفرس و الحمار
اي و من السبل مائل عن « وَ مِنها جائِرٌ » اي المعتدل قصد یقصد قصدا اي استقام و اعتدل و منه الاقتصاد اي الاعتدال و التوسّط
اي خلق ذرأ یذرأ. « ذَرَأَ » من الاسامۀ اي ترعون ما شیتکم « تُسِیمُونَ » ما ینبت من الإرض و قام علی ساق و له ورق « شَجَرٌ » القصد
386 -قرآن- - 342 -قرآن- 378 - 207 -قرآن- 325 - 146 -قرآن- 170 - 123 -قرآن- 134 - 66 -قرآن- 112 - 11 -قرآن- 55 - -قرآن- 1
8- و بیافرید نوع اسب و استرها و الاغها را تا شما سوار آنها شوید [و براي حوائج خود بکار برید 497- -453-440 قرآن- 489
و بوسیله آنها باربري کنید و زینت زندگی شما باشد و همچنین [در آینده] خلق میکند آنچه را که فعلا بآن علم ندارید [که
شاید اشاره بخلق راه آهن و سیّاره و طیّاره باشد]. 9- و بر خدا [واجب] است [یعنی مقتضی عدالت اوست] بیان راه میانه که
طریق مستقیم میباشد [و آن بیان هدایت از ضلالت و حلال از حرام است تا پیروي هدایت و حلال شود و از ضلالت و حرام
اجتناب گردد چنانکه در جاي دیگر فرماید [إِنَّ عَلَینا لَلهُدي] و از جمله راهها راه جائر یعنی عدول از حق و طریق مستقیم است
که طریق ضلالت باشد و اگر خدا میخواست و مشیّتش تعلّق میگرفت تمامی شما را براه راست هدایت میکرد و باجبار بآن راه
وادار مینمود [ولی حکمت مقتضی اینکه مشیّت نبود و بشما اختیار داد که خود طریق حق را برگزینید تا ثواب و عقاب مورد
10 - او آن خدائیست که از آسمان براي شما [یعنی از بالاي سرتان و از ابر] آب باران فرو 284- داشته باشد]. -قرآن- 259
میفرستد که از آن آب شراب آشامیدنی شماست و از آن آب شرب درختان است یا از آن درخت و گیاهان روئیده میشوند و
در آن گیاهان چهارپایان خود را میچرانید. 11 - بآن آب و باران خداوند زراعت و درخت زیتون و درخت خرما و [ صفحه
155 ] تاکستانها را براي [منافع و مصالح] شما میرویاند و از هر نوع میوهاي براي شما ثمر میدهد و همانا در اینکه فرستادن
باران و رویانیدن گیاهان و درختان] آیت و نشانه [بزرگی] بر یگانگی خداي تعالی و کمال علم و قدرت و حکمت او جلّ
شأنه براي مردمی است که در آن تفکّر میکنند [و از آن تفکّر پی بمعرفت ذات مقدّس او میبرند]. 12 - و براي شما شب و
روز و خورشید و ماه را رام ساخت و ستارگان هم مسخر و رام بأمر و فرمان اویند [و اگر و النّفس و القمر و النجوم را برفع یا و
النّجوم را هم بنصب یعنی و النّجوم عطف بشمس و بقمر بخوانیم یعنی شب و روز و خورشید و ماه و ستارگان براي منافع شما
رام شمایند ولی همگی مسخّر و تحت فرمان او میباشند] و در اینکه تسخیر نیز دلالتهائی براي مردمی است که تعقّل میکنند [و
آنها بشخص عاقل و تعقّل کننده خبر میدهند و میفهمانند که مسخّر و مدبّر اینکه دستگاه که براي مصالح و منافع خلق مقدّر
شدهاند همانا خداي قادر عالم حکیم است]. 13 - [و باز براي شما رام و مسخّر گردانید] آنچه را در زمین خلق فرموده است
[براي قوام بدنهاي شما از پوشیدنی و خوردنی و آشامیدنی از انواع حیوان و نبات و جماد و سایر نعمتها] که گوناگون و
برنگها و نوعهاي مختلفند [و یکی شبیه بدیگري نیست] همانا در اینکه خلقت هم نشانه و علامتی براي مردمی است که
متذکّراند [و بیاد نعماي خداوندي هستند و در آنها نظر میکنند و بآنها پند و عبرت میگیرند]. ابر و باد و مه و خورشید و فلک
در کارند || تا تو نانی بکف آري و بغفلت نخوري همه از بهر تو سرگشته و فرمانبردار || شرط انصاف نباشد که تو فرمان
[ نبري [ صفحه 156
[ [سوره النحل [ 16 ]: آیات 14 تا 18
اشاره
وَ هُوَ الَّذِي سَخَّرَ البَحرَ لِتَأکُلُوا مِنهُ لَحماً طَرِیا وَ تَستَخرِجُوا مِنهُ حِلیَۀً تَلبَسُونَها وَ تَرَي الفُلکَ مَواخِرَ فِیهِ وَ لِتَبتَغُوا مِن فَضلِهِ وَ لَعَلَّکُم
[ تَشکُرُونَ [ 14 ] وَ أَلقی فِی الَأرضِ رَواسِیَ أَن تَمِیدَ بِکُم وَ أَنهاراً وَ سُبُلًا لَعَلَّکُم تَهتَدُونَ [ 15 ] وَ عَلاماتٍ وَ بِالنَّجمِ هُم یَهتَدُونَ [ 16
« طریّا » 513- أَ فَمَن یَخلُقُ کَمَن لا یَخلُقُ أَ فَلا تَذَکَّرُونَ [ 17 ] وَ إِن تَعُدُّوا نِعمَۀَ اللّهِ لا تُحصُوها إِنَّ اللّهَ لَغَفُورٌ رَحِیمٌ [ 18 ] -قرآن- 1
السفینه و هذا اللّفظ یستوي فی المفرد و الجمع « الفُلکَ » الزینه « حِلیَۀً » و صفه بالطّراوة لأنّه أرطب اللحوم یسرع إلیه الفساد
اي جبال رواس اي راسخ « رَواسِیَ » جمع ماخرة اي جاریۀ فی الماء و اصل المخر شق الماء و قیل صوت جري النفس « مَواخِرَ »
- 75 -قرآن- 84 - اي لا تضبطوا عددها. -قرآن- 66 « لا تُحصُوها » و لتطلبوا « وَ لِتَبتَغُوا » اي أن تمیل و تضطرب « أَن تَمِیدَ » اي ثوابت
366- 342 -قرآن- 353 - 301 -قرآن- 326 - 249 -قرآن- 287 - 157 -قرآن- 238 - -94 قرآن- 147
تفسیر معانی:
اشاره
-14 و او آن خدائیست که دریا را براي شما رام کرده [و راه سواري در آنرا براي شما آسان ساخته] تا از آن صید ماهی کنید
و گوشت باطراوت و تر و تازه بخورید و در آن غوص کنید و از آن زینت آلات [مانند مروارید و مرجان] بیرون بیاورید و
زنان شما آنرا براي لباس و زینت بکار برند [و اگر تسخیر خداي سبحانه و تعالی نبود شما قدرت بر نزدیکی بدریا [ صفحه
157 ] و غوص در آن نداشتید] و میبینید [اي مردم] کشتیها را که در دریا آب را میشکافند و شما سوار آنها میشوید تا از
فضل خدا طلب روزي کنید و تجارت نمائید و همه اینکه نعمات را بشما داد شاید که شما شکرگزار او باشید [و نعمتهاي او را
بشناسید و بحق آن قیام نمائید]. 15 - و در زمین کوههاي ثابت و پابرجا و استواري برقرار فرمود که مبادا زمین مضطرب شود و
شما را بحرکت آورد و رودخانهها و راههائی [که شما بهر جا اراده کنید بروید] باشد که شما هدایت شوید [بمقاصدي که
دارید یا بمعرفت خداي تعالی راه بیابید]. 16 - و براي شما علامات و نشانههائی در روي زمین قرار داد [از قبیل کوهها و
بیابانها] که در روز راهها را گم نکنید و در شب بوسیله ستارگان [از قبیل ثریا و فرقدان و بنات نعش و جدي و غیره] آنها
هدایت میشوند [و همچنین بوسیله جدي قبله خود را مییابید]. 17 - آیا کسیکه [اینکه اشیاء را در عالم بالا و پائین] میآفریند
در استحقاق پرستش و الوهیت مانند آنکسی است که چیزي نمیآفریند [چون بتان و کسانی که قدرت بر هیچیک از اینکه
امور را ندارند] که در پرستش بین آنها و بین خالق تمام اینها تساوي قائل شوید! آیا اي مشرکین چرا متذکّر نمیشوید و عبرت
نمیگیرید. 18 - و اگر شما بخواهید نعمتهاي خداي سبحانه را که بشما انعام فرموده است تعداد کنید و بشماره آورید و بتفصیل
آنها را بشناسید احصاء و شماره آنها در قدرت و امکان شما نیست حتّی در آن نعمی که خداي سبحان باجمال ذکر فرموده
است نعمی است لا تحصی و بدانید که خداوند آمرزنده است نسبت بتقصیر شما در شکر نعماي خود و مهربان است که با
قصور و تقصیر شما در سپاسگزاري نعمتهاي خود را قطع نمیفرماید. - هر گاه آدمی تمام عمر خود را صرف اعمال صالحه و
شکر گذاري [ صفحه 158 ] پروردگار کند براي شکر نعمت وجود بتنهائی کافی نخواهد بود چه رسد بسایر نعمتهائی که او
عطا فرموده است چنانکه گفتهاند: لو عشت الف عام فی سجدة لربّی || شکرا لفضل یوم لم اقض بالتمام و العام ألف شهر و
الشهر الف یوم || و الیوم الف حین و الحین الف عام و سعدي گوید: عذر تقصیر خدمت آوردم || که ندارم بطاعت استظهار
عاصیان از گناه توبه کنند || عارفان از عبادت استغفار
[ [سوره النحل [ 16 ]: آیات 19 تا 23
اشاره
وَ اللّهُ یَعلَمُ ما تُسِرُّونَ وَ ما تُعلِنُونَ [ 19 ] وَ الَّذِینَ یَدعُونَ مِن دُونِ اللّهِ لا یَخلُقُونَ شَیئاً وَ هُم یُخلَقُونَ [ 20 ] أَمواتٌ غَیرُ أَحیاءٍ وَ ما
یَشعُرُونَ أَیّانَ یُبعَثُونَ [ 21 ] إِلهُکُم إِلهٌ واحِدٌ فَالَّذِینَ لا یُؤمِنُونَ بِالآخِرَةِ قُلُوبُهُم مُنکِرَةٌ وَ هُم مُستَکبِرُونَ [ 22 ] لا جَرَمَ أَنَّ اللّهَ یَعلَمُ ما
اي و « وَ الَّذِینَ یَدعُونَ مِن دُونِ اللّهِ » اي ما تخفون « ما تُسِرُّونَ » 440- یُسِرُّونَ وَ ما یُعلِنُونَ إِنَّهُ لا یُحِبُّ المُستَکبِرِینَ [ 23 ] -قرآن- 1
جمع میّت اي جمادات لا حیاة فیها و لم یقول موات لانّهم صوّروا علی « أَمواتٌ » الالهۀ الّذین یدعونهم و یعبدونهم من دون اللّه
اي غیر قابلین « غَیرُ أَحیاءٍ » شکل من تحلّه الرّوح و قال فی القاموس موات کغراب و سحاب ما لا روح فیه و ارض لا مالک لها
] 393- 354 -قرآن- 380 - 148 -قرآن- 339 - 78 -قرآن- 138 - 17 -قرآن- 33 - شعر شعرا و شعورا اي -قرآن- 1 « یَشعُرُونَ » للحیاة
مرکّبین أيّ للاستفهام و آن بمعنی الزمان فلذلک کان بمعنی متی یعنی چه وقت و « أَیّانَ » صفحه 159 ] علم به و فطن له و عقله
و الفرق بین المتکبّر و المستکبر أن التکبّر عامّ لاظهار الکبر الحق و لاظهار الکبر الباطل و « مُنکِرَةٌ وَ هُم مُستَکبِرُونَ » کی
اي لیس الأمر کما زعموا و « لا جَرَمَ » الاستکبار اظهار الکبر الباطل و الکبر ظنّ الانسان أنّه أکبر من غیره و التکبّر اظهاره ذلک
379- 170 -قرآن- 369 - 41 -قرآن- 136 - بمعنی حقا او بمعنی لا محالۀ او بمعنی لا منع. -قرآن- 31
تفسیر معانی:
اشاره
-19 و خداوند میداند آنچه را که شما پنهان میکنید [از عقاید و أعمال] و آنچه را که آشکار میکنید [از آن دو] یعنی نسبت
بعلم محیط او پنهان و آشکار شما مساوي است و جلیّ و خفی بر او مخفی نیست پس حق اینست که بپرهیزید و تقوي پیشه
کنید و بر حذر باشید و بچیزي مخالف رضاي او جرأت و تجرّي منمائید]. 20 - و آنان را که شما میخوانید و غیر از خدا
میپرستید [اشیاء عاجزي هستند] و قادر بر آفریدن چیزي نیستند و خودشان آفریده و مخلوق دیگري هستند [و مقتضی ذاتشان
مخلوقیّت است و ممکن الوجودند و در ماهیت و وجودشان محتاج بموجد و واجب الوجود میباشند]. 21 - [اینکه خدایان
جعلی و دروغین] با وجود مخلوقیت مردگانی میباشند که قابلیّت حیات ندارند [نه حیات سابقه و نه حیات منتظره زیرا مردگان
انتظار زنده شدن آنها است ولی اینکه مردگان انتظار زنده شدن آنها هم نیست و قابلیت آنرا هم ندارند] و نمیدانند و شعور
ندارند که چه وقت مبعوث میشوند [یعنی اینکه بتهاي مرده نمیدانند که عبده و پرستندگان آنها چه وقت از قبور برمیخیزند و
براي حساب میآیند]. 22 - [اي بندگان من] خدا و معبود شما معبودي یگانه و یکتاست [و در هیچ چیزي چیزي یا کسی با او
مشارکت ندارد] پس کسانیکه بآخرت [و أحوال آن از بعث و جزاء] ایمان نیاورند در دلهاشان انکار وحدانیّت خدا را دارند [
صفحه 160 ] و جاحد نسبت بحقاند [و هر پند و موعظهاي را ردّ میکنند] و آنها لایزال در حال استکبار [و خود را بزرگ
شمردن] میباشند و معترف بوحدانیّت خدا نیستند. 23 - حقّا که [چنین نیست که گمان میکنند] زیرا خداوند داناست بآنچه
آنان پنهان میکنند [از انکار قلوب خود] و آنچه آشکار میکنند [از استکبار خویشتن] و او عالم بتمام احوال آنهاست و تمام
اقوال و افعال آنها را جزا میدهد و همانا او مستکبرین را دوست نمیدارد [یعنی کسانی که بزرگی را بخود بسته و بپیروي از
انبیاء خدا وقعی نمیگذارند مبغوض خدایند و مورد محبّت واقع نخواهند شد]. - در حدیث آمده است که فرمود: [لا یدخل
الجنّۀ من فی قلبه مثقال ذرّة من کبر و لا یدخل النّار من فی قلبه مثقال ذرّة من الایمان]. یعنی داخل بهشت نمیشود کسیکه در
دل او مثقال ذرهاي کبر باشد و داخل دوزخ نمیشود کسیکه در دل او مثقال ذرّهاي ایمان باشد]. و کبر یعنی خود را از مردم
برتر شمردن و مردم را کوچک و حقیر دانستن و از حق دوري جستن. [و عن النّبی صلّی اللّه علیه و آله قال: قال اللّه تعالی: یا
بنی آدم خلقتکم من التراب و مصیرکم إلی التراب فلا تتکبّروا علی عبادي فی حسب و لا مال فتکونوا علیّ أهون من الذرّ و
إنّما تجزون یوم القیامۀ بأعمالکم لا باحسابکم و إنّ المتکبّرین فی الدنیا أجعلهم یوم القیامۀ مثل الذرّ یطأهم النّاس کما کانت
البهائم تطأه فی الدّنیا. یعنی از رسولخدا منقول است که گفت خداي تعالی فرمود اي آدمیزاد ترا از خاك آفریدم و برگشت تو
هم بخاك است پس بر بندگان من بواسطه خانواده و مال بزرگی مفروشید که در برابر من از مورچه پستتر خواهید بود [
صفحه 161 ] زیرا در قیامت فقط جزاي اعمال و کردار شما را میدهند نه جزاي حسب و نسب شما را و همانا کسانیکه در دنیا
اظهار کبر و بزرگ منشی کردهاند در روز قیامت آنها را مانند مورچه قرار خواهم داد که مردم آنها را لگدمال کنند چنانکه
بهائم و حیوانات مورچه را در دنیا لگدمال میکنند. [و حکایت کردهاند که دو نفر نزد موسی علی نبیّنا و آله و علیه السّلام
فخریّه کردند و حسب و نسب خود را بیان کردند و یکی از آنها گفت من فلان پسر فلانم تا نه پشت خود را شمرد. پس
خداي تعالی بموسی علیه السّلام وحی فرستاد که قل له هم فی النّار و أنت عاشرهم یعنی باین مرد بگو هر نه پشت تو در
آتشاند و تو هم دهمین آنها هستی. و یکی از شعراء عرب گفته است. و لا تمش فوق الإرض إلّا تواضعا || فکم تحتها قوم
همو منک أرفع فان کنت فی عزّ و حرز و رفعۀ || فکم مات من قوم همو منک أمنع حافظ فرماید: تاج شاهی طلبی گوهر ذاتی
بنماي || ور خود از گوهر جمشید و فریدون باشی - ایمان در لغت تصدیق بقلب است و در شریعت اعتقاد بقلب و اقرار
بلسان. و سهیلی در کتاب امالی گوید: فرق بین تصدیق و ایمان اینست که تصدیق بناچار بایستی در مقابل خبري باشد و ایمان
در مقابل خبر راست و گوینده راستگو و از روي فکر و نظر است. پس چون در صنعتی نظر کنی و بوسیله آن صانع را بشناسی
در اینصورت گویند تو ایمان آوردي نه اینکه تصدیق خبري را کردهاي زیرا در اینجا خبري و گویندهاي نبوده است. [ صفحه
162 ] پس اگر بآنچه ایمان آوردهاي و اقرار کردهاي خبري بدهند در اینصورت تصدیق خبر را کردهاي. و نیز تصدیق ممکن
است بقلب باشد و تو ساکت باشی و میگوئی حکایت را شنیدم و آنرا تصدیق کردم و ایمان بناچار بایستی لفظ با عقد باشد
لغۀ و شرعا [روح البیان].
[ [سوره النحل [ 16 ]: آیات 24 تا 29
اشاره
وَ إِذا قِیلَ لَهُم ما ذا أَنزَلَ رَبُّکُم قالُوا أَساطِیرُ الَأوَّلِینَ [ 24 ] لِیَحمِلُوا أَوزارَهُم کامِلَۀً یَومَ القِیامَۀِ وَ مِن أَوزارِ الَّذِینَ یُضِلُّونَهُم بِغَیرِ عِلمٍ
أَلا ساءَ ما یَزِرُونَ [ 25 ] قَد مَکَرَ الَّذِینَ مِن قَبلِهِم فَأَتَی اللّهُ بُنیانَهُم مِنَ القَواعِدِ فَخَرَّ عَلَیهِمُ السَّقفُ مِن فَوقِهِم وَ أَتاهُمُ العَذابُ مِن
حَیثُ لا یَشعُرُونَ [ 26 ] ثُمَّ یَومَ القِیامَۀِ یُخزِیهِم وَ یَقُولُ أَینَ شُرَکائِیَ الَّذِینَ کُنتُم تُشَ اقُّونَ فِیهِم قالَ الَّذِینَ أُوتُوا العِلمَ إِنَّ الخِزيَ
الیَومَ وَ السُّوءَ عَلَی الکافِرِینَ [ 27 ] الَّذِینَ تَتَوَفّاهُمُ المَلائِکَ ۀُ ظالِمِی أَنفُسِهِم فَأَلقَوُا السَّلَمَ ما کُنّا نَعمَلُ مِن سُوءٍ بَلی إِنَّ اللّهَ عَلِیمٌ بِما
[ 89 [ صفحه 163 - 775 فَادخُلُوا أَبوابَ جَهَنَّمَ خالِدِینَ فِیها فَلَبِئسَ مَثوَي المُتَکَبِّرِینَ [ 29 ] -قرآن- 1 - کُنتُم تَعمَلُونَ [ 28 ] -قرآن- 1
اي « ما یَزِرُونَ » اي احمالهم او ذنوبهم جمع وزر « أوزارهم » جمع اسطوره او إسطارة اي ما سطر من خرافات الأقدمین « أساطیر »
تستعمل ردّا لنفی و « بلی » اي الاستسلام « السّلم » اي تنازعون « تشاقّون » اي سقط « فخرّ » بئس ما یذنبون وزر یزر وزرا اي أذنب
131- اي منزل و مسکن ثوي یثوي ثواء. -قرآن- 116 « مثوي » ایضا جوابا لاستفهام مقترن بنفی
تفسیر معانی:
اشاره
-24 و چون بمشرکین و مقتسمین گفته شود که پروردگار شما بر محمّد صلّی اللّه علیه و آله و سلّم چه چیز نازل کرده است!
بپاسخ گویند آنچه بزعم شما منزل از جانب پروردگار است در نزد ما افسانههاي دروغ سابقین و گذشتگان است [که گفتهاند
اینکه آیه در باره شانزده نفري از مشرکین است که در گردنههاي مکّه در هر گردنهاي چهار نفر در موسم حجّ در سر راههاي
مردم میایستادند تا مردم را از ملاقات رسول خدا باز دارند و مانع شوند و چون مردم میپرسیدند که بر او چه نازل شده است
میگفتند افسانههاي قدیم و أباطیل گذشتگان است]. 25 - [و چون چنین کنند] عاقبت امرشان اینکه خواهد بود که بار گناهان
خود را تماما در روز قیامت حمل خواهند نمود و با گناهان خودشان بار پارهاي از گناهان کسانیرا هم که آنها را گمراه
میکنند و از راه حق باز داشته و از پیروي حق اغوا مینماید حمل خواهند نمود. هر که بنهد سنّت بد اي فتی || تا در افتد بعد
او خلق از عمی جمع گردد بروي آن جمله بزه || کوسري بودست و ایشان دم غزه و اینکه کردار آنها از روي نادانی و جهل
بغیر علم است [یعنی نمیدانند که [ صفحه 164 ] اینکه کارشان گمراهی است و عاقبت آن چیست] بدانید و آگاه باشید که
اینکه مشرکین بد باري را برمیدارند [زیرا هم بسبب بار خود و گناه خویش بآتش میروند و هم بسبب بار گناه دیگران که
بگمراهی آنان کمک کردهاند]. 26 - پیش از اینکه مشرکین [زمان تو یا محمّد صلّی اللّه علیه و آله] کافران [زمان سلف] هم
نسبت بأنبیاء خود مکر و خدعه نمودند و آنان را تکذیب کردند و امر خدائی آمد و پایهها و پیهاي بناي آنها را ریشهکن
ساخت و سقف بناي کفر بر سر آنها فرود آمد و عذاب خدائی آنها را فراگرفت از جهتی که آنها نمیدانستند [یعنی گمان
نمیکردند و انتظار آنرا نداشتند] [و معناي آیه اینکه اینکه جماعت مکرکنندگان قریش و کسانی که میگویند قرآن عظیم
اساطیر الأولین است نیز مانند آنها بعذاب خدائی گرفتار خواهند شد بنحویکه خود ندانند و گمان آنرا نبرند]. 27 - سپس [یعنی
علاوه بر اینکه عذاب دنیوي] روز قیامت هم آنها را خوار و رسوا میسازد [و اکتفاي بعذاب دنیائی نمیکند] [و بر طریق ملامت
و توبیخ بآنها] میگوید کجایند آنان که در عبادت شریک من قرار میدادید [و بپندار شما شفیعان شما بودند] و در باره آنها
[بندگان مؤمن من و پیمبران مرا] بمشقّت انداخته و با آنها دشمنی میکردید [اینک بیایند و شما را از عذاب برهانند] در اینکه
حال آنکسانیکه عالم بتوحید [و دین و شرایع خدائی بوده و مؤمن بخدا و رسول میباشند]. گویند امروز رسوائی و خواري و
عذاب خدائی از آن کفّاري است که جاحد بنعماي خدا و منکر توحید و صدق پیمبران او بودهاند. 28 - [اینکه کافران که تا
حین مرگ مستمرّ و مصرّ بر کفر و انکار خود هستند] کسانیاند که ملائکه [یعنی ملک الموت و فرشتگان اعوان او] آنها را
قبض روح میکنند و از دنیا میروند در حالتی که] بخود ستم کرده و بواسطه اصرار بر کفر ظلم بنفس خود کردهاند در اینحال
تسلیم و منقاد بحق میشوند [ صفحه 165 ] [و میگویند] ما کار بدي نمیکردیم و کردار خود را معصیت نمیدانستیم [خداوند یا
انبیاء و مؤمنین بآنها پاسخ میدهند که] بلی کار بد کردید و نافرمانی حق نمودید همانا خداوند بآنچه [از معاصی و انکار حق و
غیرها] میکردید داناست [و شما را کیفر میدهد و انکار و دروغ فعلی شما سودي ندارد]. 29 - بنابرین داخل طبقات و درکات
دوزخ شوید و در آنجا مخلّد و جاویدان بمانید و حقّا که مکان و مسکن تکبّرکنندگان و آنانکه از راه خودبینی از قبول حق
سر باز زدند بد مکان و منزلی است. - بعضی از مفسّرین گفتهاند: تکبّر بر سه قسم است. [ 1] تکبّر بر خدا که پستترین و
زشتترین انواع کبر و منشأ آن جهل محض است. [ 2] تکبّر بر پیمبران که از راه خودپرستی خود را برتر از آن میدانند که
ببشري مانند سایرین مطیع شوند و اینکه هم مانند تکبّر بر خداست و در قیامت مستحقّ عذاب سرمدي هستند. [ 3] تکبّر بر
بندگان خداست که خود را بزرگ و غیر خود را حقیر بشمارد و مردم را تابع خود بخواهد و از برابري و مساوات با خلق
مستنکف باشد چنین کس هم بسی نادان است و سزاوار سخط عظیمی است اگر توبه نکند و از کبر خود باز نگردد. [و عارفی
گوید اگر کسی خویشتن را از فرعون بهتر داند اظهار کبر کرده است]. و ملّا در مثنوي فرماید: آنچه در فرعون بود اندر تو
هست || لیک اژدرهات محبوس چه است آتشت را هیزم فرعون نیست || ز آنکه چون فرعون او را عون نیست حدیث- از
رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله مروي است که فرمود: چون نوح را زمان [ صفحه 166 ] وفات رسید دو پسر خود را بخواند و
بآنها گفت من شما را بدو چیز امر میکنم و از دو چیز نهی مینمایم. امر میکنم به [لا إله إلّا اللّه و سبحان اللّه و بحمده که اگر
لا إله إلّا اللّه را در کفّه ترازوئی گذارند و آسمانها و زمین را در کفّهاي کفّه لا إله إلّا اللّه بچربد و سبحان اللّه و بحمده نماز
هر پیمبري است] و شما را نهی میکنم از کفر و کبر.